مامان شلخته
پسر گلم مامانی تازه فهمیده که جمعه هفته پیش که خاله ژیلا(خاله مامان) دعوتمون کرده بود رستوران، مامانی پستونک شما را گم کرده. این دومین چیزیه که از شما ما گم می کنیم. اولیش یکی از پتوهای دورپیچت بود که روش یه خرس کوچولو خوشگل داشت و شیراز گم کردیم. البته در گم شدن اون بابایی هم مشارکت داشت. ظهر توی رستوران هفت خوان بودیم و من یک دفعه دیدم که پتوت نیست. از بابایی پرسیدم که نمی دونه پتو شما کجاست؟ اونم گفت چرا اونجاست. منم گفتم مطمئنی گفت آره خودم گذاشتم. منم فکر کردم بابایی یک جایی گذاشته که من نمی دونم. ظهرهای شیراز اینقدر گرم بود که نیازی به پتو نبود برای همین تا شب دیگه نیازی بهش نشد. شب از بابایی پرسیدم که پتو شما را کج...
نویسنده :
مهسا
17:51